مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حله | حِلّه، مرکز استان بابل در عراق. این شهر در °24 و ´25 طول شرقی، و °32 و ´29 عرض شمالی، در حدود 100 کیلومتری جنوب بغداد و در نزدیکی ویرانه‌های شهر باستانی بابل جای دارد. رودخانۀ حله از ریزابه‌های شرقی رود فرات، این شهر را به دو بخش تقسیم می‌کند. شهر حله در 2008 م/ 1387 ش، حدود 511 هزار تن جمعیت داشته است (نک‍ :...
  • حلمانیه | حُلْمانیه، گروهی از صوفیه منسوب به ابوحلمان دمشقی (ح سدۀ 3ق/ 9م).
  • حماد عجرد | حَمّادِ عَجْرَد، ابوعمرو، یا ابوعمر حماد بن یحیی بن عمر بن یونس، شاعر هجویه‌سرای دورۀ اموی و عباسی (د 161 ق/ 778 م). وی را از موالی بنی‌سوئة (یا: سوائة) بن عامر بن صعصعه یا بنی‌کلیب دانسته‌اند (ابن‌قتیبه، 490؛ ابوالفرج، 14/ 313؛ خطیب، 8/ 148- 149؛ یاقوت، 10/ 249-250). کنیۀ دیگر وی ابویحیى است (ابن‌خلکان، 2/ 2...
  • حلبی | حَلَبی، سراج‌الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحی فاسی شافعی (د جمادی‌الآخر 1120/ اوت 1708)، صوفی، شاعر و ادیب مراکشی.
  • حلق الوادی | حَلْقُ‌الْوادی، شهری تاریخی واقع در شرق شهر تونس. این شهر در گذشته فَم‌الوادی نامیده می‌شد و سبب این نام‌گذاری آن بود که شهر در دهانۀ آبراهه‌هایی که دریاچۀ تونس و از آن طریق شهر تونس را به دریای مدیترانه وصل می‌کرد، بنباد نهاده شده بود (ابن ابی دینار، 8).
  • حلبچه | حَلَبْچه، شهر و شهرستانی واقع در استان سلیمانیه در اقلیم کردستان عراق. نام این شهر در متون تاریخی و جغرافیایی به جز حلبچه (رزم‌آرا، 125-133؛ صدیق، 16؛ بانه‌ای، 51؛ آمان، 63)، به‌صورتهای حلبجه (رئوف، 69)، اَلَبْجه (سنندجی، 221؛ سنجابی، 531-534؛ بابانی، 136؛ مجدی، 140؛ جاف، 182- 185)، هَلَبْجه (موصلی، 415؛ مینو...
  • حکیم مؤمن | حَکیمْ مُؤْمِن، شهرت محمد مؤمن بن میر محمد زمان حسینی دیلمی تنكابنی، پزشک و داروشناس دربار شاه سلیمان صفوی و نگارندۀ کتاب تحفة المؤمنین (معروف به تحفۀ حکیم مؤمن) به فارسی در 1080 ق/ 1669 م.
  • حماد راویه | حَمّادِ راویه، از راویان برجستۀ ایرانی‌تبار (د ح 155 ق/ 772 م). برخی از منابع نام پدرش را هرمز، و برخی دیگر شاپور (سابور) آورده‌اند (ابن‌قتیبه، المعارف، 541؛ ابن‌ندیم، 104؛ ابوالفرج، 6/ 79؛ ابن‌خلکان، 2/ 206) که خود دلیل بر ایرانی‌بودنِ او ست. با این حال، برای وی همچون دیگر موالی شجره‌نامه‌ای عربی برساخته، و ...
  • حکیم ترمذی | حَکیمْ تِرْمِذی، ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن بن بشر بن هارون، ملقب به «حکیم» و منسوب به ترمذ، محدث، مفسر، متکلم و صوفی دانشمند سدۀ 3 ق/ 9 م. نام و نسب و کنیۀ او در بیشتر منابع معتبر و در بسیاری از نسخه‌های آثار او چنان است که آورده شد (ابونعیم، 10/ 233؛ ذهبی، سیر ... ، 13/ 439-440؛ سبکی، 2/ 20؛ ابن‌حجر، 5/ ...
  • حلب، جامع | حَلَبْ، جامِع، از بناهای شاخص سوریه، ساخته شده در سدۀ 1 ق/ 7 م، بازسازی شده در سده‌های 6-7 ق، واقع در نزدیکی قلعۀ مشهور حلب، در محلۀ بازارچۀ حاتم (نک‍ : عثمان، 71؛ داوید، نقشۀ 36). این بنا طی سده‌ها، دگرگونیهایی یافته، اما بخشهایی از بنای اولیۀ آن هنوز باقی است.
  • حماسه | حَماسه، در ادبیات فارسی، سروده‌ها و نوشته‌های رزمی و پهلوانی خصوصاً در بیان افتخارات اقوام گوناگون ایرانی. واژۀ «حماسه» از ریشۀ عربی «حَمَسَ» به معنای «شدّت و حدّت در کار» وضع شده (زوزنی، 1/ 299)، و در ادب عرب، این اصطلاح مختص قطعات شعری به ویژه قصایدی است که در بیان مفاخرات قبیله‌ای سروده می‌شده است (صفا، 16...
  • حلب، ارگ | حَلَبْ، اَرْگ، شاخص‌ترین استحکامات نظامی در دنیای اسلام، واقع در شهر حلب شام. اگرچه منظر عمومی این ارگ متعلق به دورۀ اسلامی است، اما پیشینۀ آن به هزارۀ 3 ق‌م بازمی‌گردد.
  • حلاج | حَلّاج، ابوعبدالله ابوالمغیث حسین بن منصور بن مَحمِی یا محمّی فارسی بیضاوی (مق‍ 24 ذیقعدۀ 309 ق/ 26 مارس 922 م)، پرآوازه‌ترین و شورانگیزترین عارف و صوفی جهان اسلام، که آوازۀ عشق و شوریدگی او از همان سده‌های نخستین تمامی قلمرو جهان اسلام را درنوردید، چندان‌که نام و شخصیت عرفانی او بر بسیاری از عارفان هم‌عصرش س...
  • حلب | حَلَب، شهر و مرکز استانی به همین نام در شمال غربی جمهوری عربی سوریه.
  • حمزه | حَمْزه، فرزند حبیب بن عُمارة بن اسماعیل زَیّات تیمی (80-156 ق/ 699-773 م)، عالم کوفی و یکی از قاریان هفت‌گانه. وی در کوفه می‌زیست و در شهرهای عراق تجارت می‌کرد (ابن‌سعد، 6/ 385؛ طبری، 11/ 656؛ سمعانی، 3/ 122؛ طوسی، 177). ذهبی او را ایرانی‌الاصل می‌داند (سیر … ، 7/ 90). احتمال می‌رود او برخی از صحابه را در روز...
  • حماسی، ادبیات* |
  • حمام* |
  • حمدان، بنی* |
  • حمدی افندی | حَمْدی اَفَنْدی، احمد، از شاعران و نویسندگان متأخر عثمانی (د 1307 ق/ 1889 م). تبارحمدی از داغستان (سامی، 3/ 1983) و خود اهل شروان بود (بروسه‌لی، 1/ 246؛ ثریا، 2/ 250)؛ ازاین‌رو تخلص او را شروانی دانسته‌اند (کحاله، 1/ 212؛ بغدادی، 1/ 192).
  • حمرین | حَمْرین، رشته‌کوهی واقع در عراق. این رشته‌کوه از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد دارد و از شمال غربی به رشته‌کوه تورس در ترکیه، و از جنوب شرقی به رشته‌کوه زاگرس در ایران می‌پیوندد (حمیده، 323). رشته‌کوه حمرین در ایران از شمال فکه تـا شرق بدره بـه درازای حـدود 200 کمـ امتداد دارد و در تمام نقاط به دشتهای بین‌الن...
  • حمد | حَمْد، اولین سورۀ قرآن کریم به ترتیب مصحف، دومین به ترتیب نزول (بعد از سورۀ علق) و نیز اولین سورۀ کامل مُنزل بعد از سور علق، نون، مزمل و مدثر. این سوره دربردارندۀ 7 آیه، 29 کلمه و 140 (یا 142) حرف است.
  • حمزة بن بیض | حَمْزَةِ بْنِ بیض، ابویزید، شاعر مشهور عصر اموی از قبیلۀ بنوحنیفه (شاخه‎ای از بکربن وائل) و از اهالی کوفه، و از همین‎رو، نسبت حنفی و کوفی یافته است.
  • حمدان قرمط | حَمْدانِ قَرْمَط، شهرت حمدان بن اشعث، داعی و رهبر نهضت اسماعیلیه در عراق. فعالیتهای حمدان در نیمۀ دوم سدۀ 3 ق/ 9 م، باعث گسترش دعوت اسماعیلیه در منطقۀ سواد کوفه شد. پیروان حمدان به قرامطه یا قرمطیان (ﻫ م) شهرت داشتند.
  • حماه | حَماه، یا حَما، حماة، شهری کهن در سوریه. حماه چهارمین شهر مهم سوریه، پس از دمشق، حلب و حمص، و مرکز استانی به همین نام است که از غرب به جلگۀ حاصلخیز الغاب و جبال علویین، از شرق به بادیة الشام، از شمال به استان اِدلِب و از جنوب به استان حمص محدود است (خوند، 280). این استان 883‘ 8 کم‍ـ2 وسعت دارد. جمعیت استان حم...
  • حمزه، امام زاده | حَمْزه، اِمامْزاده، نام چند بنای زیارتی در شماری از شهرهای ایران. از میان آنان بناهایی که به عنوان آرامگاه حمزۃ بن موسی الکاظم (ع) شناخته شده‌اند، به سبب انتساب شاهان صفوی به وی (ﻧﮑ : اسکندربیک، 1/ 7؛ سام میرزا، 8؛ خواندمیر، 4/ 409- 410؛ هدایت، 8/ 4)، بیشتر مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ ازجمله امامزاده حمزۀ ری، ک...
  • حمدالله مستوفی | حَمْدُاللٰهِ مُسْتوفی (د ح 750 ق/ 1349 م)، مورخ و جغرافیادان سدۀ 8 ق/ 14 م. از زندگی او جز آنچه خود در آثارش بدان اشاره کرده است، اطلاع چندانی در دست نیست. خاندان حمدالله، که گویا نسب خود را به حرّ بن یزید ریاحی (ه‍ م) می‌رسانده‌اند (نک‍ : حمدالله، تاریخ ... ، 811-812)، از قدیمی‌ترین ساکنان عربِ قزوین بوده‌ان...
  • حمدالله آماسی | حَمْدُاللهِ آماسی، خوش‌نویس و کاتب نامدارِ ترک در قلمهای شش‌گانه (اقلام سِتّه)، و از هنرمندان صاحب‌سبک عثمانی در سدۀ 9 و 10 ق/ 15 و 16 م.
  • حمزه اصفهانی | حَمْزۀ اِصْفَهانی، ابو عبدالله حمزة بن حسن اصفهانی (ح 280 ـ ح 351 ق/ 893-962 م)، مورخ، ادیب و زبان‌شناس ایرانی.
  • الحمراء، ارگ | اَلْحَمْراء، اَرْگ، یکی از زیباترین مجموعه بناهای جهان اسلام، واقع در غرناطه، پایتخت دولت بنی‌نصر یا بنی‌احمر (629-897 ق/ 1232-1492 م) در اسپانیا.
  • حمویه | حَمّویه، ابوجعفر حمویة بن علی، معروف به حمویۀ کوسه، از سرداران نامدار سامانیان و سپهسالار خراسان در روزگار امیر نصر دوم سامانی (301-331 ق/ 913-942 م). وی نقش مهمی در تثبیت قدرت این امیر داشت. آگاهی بسیار اندک ما از جزئیات زندگی وی حاکی از آن است که او از روستای فریمان اسفراین بود (نک‍ : حاکم، 216؛ ثعالبی، 4/ ...
  • حمل | حَمَل (بره)، نخستین برج از برجهای دائرة‌البروج (ه‍ م) که در سال‌شماری خورشیدی ایرانی آن را برابر با ماه فروردین و آغاز بهار دانسته‌‌اند.
  • حمزة بن عبدالمطلب | حَمْزَةِ بْنِ عَبْدُالمُطَّلِب (د 3 ق/ 625 م)، صحابی و عموی نامدار پیامبر اکرم (ص). کنیۀ او را ابوعُماره (ابن‌اسحاق، 171؛ واقدی، 1/ 286) وابویعلى (نک‍ : ابن‌هشام، 3/ 162؛ ابن‌عبدالبر، 1/ 374) نوشته‌اند.
  • حمود، بنی | حَمّود، بَنی، خاندانی مغربی‌تبار، از نوادگان امام حسن بن علی بن ابی‌طالب (ع) که حدود نیم‌قرن بر نواحی جنوبی اندلس حکومت کردند.
  • حمزه حامد پاشا | حَمْزه‌حامِدْ پاشا، مشهور به توقیعی و نشانچی (ح 1113-1183 ق/ 1701-1770 م)، دولتمرد و صدراعظم عثمانی در دورۀ سلطنت مصطفى سوم، بیست و ششمین سلطان عثمانی (سل‍ 1171-1188 ق/ 1757-1774 م).
  • حمله حیدری | حَمْلۀ حِیْدَری، عنوان چند منظومۀ حماسی که توسط برخی از پارسی‌سرایان در ایران، و شبه قارۀ هند، در فاصلۀ سده‌های 12-14 ق/ 18-20 م سروده شده است. این منظومه‌ها بیشتر در بحر متقارب (وزن شاهنامه) و دربارۀ زندگی پیامبر (ص) و امام علی (ع) است و تا پایان خلافت و شهادت امام علی (ع) ادامه می‌یابد.
  • حمزه فنصوری | حَمْزۀ فَنْصوری، صوفی نامدار مالایی در سدۀ 10 ق/ 16 م. دانسته‌های ما دربارۀ جزئیات زندگی وی بسیار اندک است و این مقدار اندک نیز از بررسی اشاره‌های غیرمستقیمی به دست می‌آید که به طور پراکنده در آثار او، اشعار شاگردانش، شروحی که بر اشعار او نوشته شده است، و روایتهای اروپاییانی که در اواخر سدۀ 16 و اوایل سدۀ 17 ...
  • حمل | حَمْل، اِسناد چیزی به چیزی، که در اصطلاح منطقی ـ فلسفی، به اتحاد خارجی دو امری که در ذهن بیگانه و متغایرند، تعریف شده است (عضدالدین، 1/ 168؛ جرجانی، 2/ 36؛ میرداماد، 26). چون از دو معنای موجود در ذهن، یکی به دیگری وصف شود، به اولی موضوع، و به دومی محمول می‌گویند. البته این نسبت نه بدین معنا ست که حقیقت این هر...
  • حمزه میرزا | حَمْزه میرْزا (976-994 ق/ 1568-1586 م)، پسر شاه محمد خدابندۀ صفوی و ولیعهد او، که در اول جوانی مقتول شد. زندگی کوتاه او از آغاز تا فرجام گویای ادامۀ گرفتاری دولت صفوی در تاروپود ساختار بیمارگونۀ طایفه‌ای آغازین آن است. سلطان حمزه میرزا دومین پسر خدابنده بود که در ایام سلطنت نیایش شاه طهماسب اول و «میرزایی» پد...
  • حمص | حِمْص، یا حُمْص، شهری مهم و مشهور در غرب میانی سوریه. این شهر در دو سوی شرقی و غربی نهر العاصی (اورونتس)، در ارتفاع 508 متری از سطح دریا و بر سر راه دمشق به حلب جای دارد. فاصلۀ این شهر تا دمشق در جنوب آن، 162کمـ ، و تا حلب در شمال آن، 192 کمـ است (بهنسی، 55؛ خوند، 285). شهر حمص در 2010 م/ 1389 ش، 600‘889 تن ج...
  • حمزه نامه | حَمْزه‌نامه، حماسۀ عامیانۀ بسیار بلندی در باب عموی حضرت پیامبر (ص)، و جنگها و ماجراهای تخیلی بسیاری که دربارۀ وی گزارش شده است.
  • حمزه خارجی | حَمْزۀ خارِجی، حمزة بن آذرک خارجی (د ح 213 ق/ 828 م)، ملقب به «حمزۀ شاری»، از سران شورشی خوارج در سیستان و مؤسس فرقۀ «حمزیه». وی توانست گروههای پراکندۀ خوارج ناراضی مشرق ایران را تحت لوای واحدی درآورد و با کشتن چندتن از کارگزاران عباسی، چندی دست عباسیان را از خراج این ناحیه قطع کند.
  • حمصی | حِمِّصی، سديدالدین محمود بن‌ علی بن حسن‌ رازی (د پس از 600 ق/ 1204 م)، عالم‌ برجستۀ امامی‌ در اواخر سدۀ 6 ق که‌ نام‌ او در صدر منتقدان‌ عصر خويش‌ جای گرفته‌ است‌. زندگی‌ حمصی‌ در پرده‌ای از ابهام‌ قرار دارد و از آثار او نيز جز کتابی‌ در کلام‌ بر جای نمانده‌ است. با اين‌ همه، يادداشتهای پراکنده گواه‌ بر نقش‌ ح...
  • حمزة بن علی بن احمد زوزنی | حَمْزَةِ بْنِ عَلیِ بْنِ اَحْمَدِ زوزَنی (نیمۀ اول سدۀ 5 ق/ 11 م)، پایه‌گذار ایرانیِ مذهب دروزیه. به اعتقاد دروزیان، وی پنجشنبه شب 23 ربیع‌الاول 375 ق/ 13 اوت 985 م، هم‌زمان با سالروز تولد ابوعلی منصورالحاکم بامرالله (نک‍ : ابن‌قلانسی، 80)، ششمین خلیفۀ فاطمی، در زوزن (از توابع شهرستان خواف، خراسان رضوی کنونی)...
  • حمویه، خاندان | حَمّویه، خانْدان، یا خاندان حمویی، خاندانی شافعی‌مذهب، فرهیخته، اهل حدیث، فقه و تصوف که در سدۀ 4 ق از خراسان برخاستند و در سده‌های بعد، اعضایی از آن به شام و مصر رفتند و در آنجا صاحب جایگاهی بلند و نفوذ فراوان شدند.
  • حمیری |
  • حمیر* |
  • حمید بن قحطبة بن شبیب طایی | حُمَیْدِ بْنِ قُحْطَبَةِ بْنِ شَبیبِ طایی، از امیران بزرگ اوایل دورۀ عباسی در سدۀ 2 ق (؟- 159 ق/ 776 م). حُمَید به عنوان یکی از داعیان و سرداران عباسی در کنار پدرش قحطبه و برادرش حسن (گردیزی، 277- 278؛ صفدی، 13/ 121)، که جملگی در دورۀ نهضت پنهانی ضد اموی، عضو هستۀ نخستین هواداران دعوت عباسی در خراسان بودند، م...
  • حمیری، ابوالحسن | حِمْیَری، ابوالحسن علی بن محمد بن هارون (231-323 ق/ 846-935 م)، فقیه، محدث و قاضی کوفی.
  • حمید کشمیری | حَمیدِ کَشْمیری، ملاحمیداللٰه، ادیب، نویسنده و حماسه‌سرای کشمیری، معروف به «فردوسی کشمیر». از احوال وی اطلاع چندانی در دست نیست و تذکره‌نویسان به زمان دقیق تولد او اشاره‌ای ندارند (نک‍ : آفاقی، 4-5؛ حبیب، 55؛ احمد، 4/ 272).
  • حنظله بادغیسی | حَنْظَلۀ بادْغِیْسی، شاعر پارسی‌گوی سده‌های 2 و 3 ق/ 8 و 9 م. در منابع تاریخی و ادبی شرح مفصلی از زندگی او دیده نمی‌شود. سال تولدش معلوم نیست و زادگاهش بادغیس، از نواحی اطراف هرات بوده (عوفی، 2/ 2)، اما زندگی خود را در نیشابور گذرانده است (رضازاده، 115).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: